تابحال به این فکر کردید ک می تونست زندگی مون شکل دیگه ای داشته  باشه 

من متعقد به این هستم که کودکی ریشه اصلی کالبد و شخصیت آدمی هست که در آینده خواهیم بود. 

توی این زمان مهم ترین و اثرگذارترین عامل تربیت و  آموزش هست . در خصوص تربیت که همینقدر اشاره میکنم که مسلما خانواده بیشترین تاثیر رو دارند. اما موضوع بحث آموزش هست 

آموزشی که به طور کامل از ریشه اشتباه بوده و هست .  شاید از نظر تحصیلی آموزش داده شدیم اما از نظر روش زندگی چی 

متاسفانه کسی هایی که برای یک ملت تصمیم میگیرند به آموزش در کودکی نگاهی کاملا سطحی دارند. یکی از جمله های تخریبی این بود که بچه هست نمی فهمه و من به شخصه بارها و بارها این رو شنیدم و چه اثری داشت .

دنبال مقایسه می گردم . به طور مثال دوران دبستان واقعا چه تفاوتی داشت با دوران راهنمایی یا دبیرستان و یا حتی دانشگاه 

من خیلی به این موضوع فکر کردم . زندگی چه معنی داره . زندگی از نگاه یک بچه 10 ساله چطور باید باشه و از نگاه یک جوان 20 ساله 

در مورد خیلی از مفاهیم هم متاسفانه ضعف داریم . معنی واقعی خیلی از کلمات و رفتارهایی که داریم رو نمیدونیم. 

تابحال فکر کردید که واژه هایی مثل خوبی ، بدی ، عشق، علاقه، نفرت ، حسرت ، احترام ، حرمت، آینده، گذشته و خیلی واژه های دیگه معنی واقعی شون چی هست . 

من به نوعی بزرگ شدیم که همه این مسائل رو به طور تجربی کسب کردیم و هر کدوم از ما اگر قرار باشه در مورد این مفاهیم که عناصر اصلی زندگی هستند صحبت کنیم، تمام حرفهای ما ابتدا در حوضچه تجربه مون غلتی میخورده و بعد به زبون میاد 

اینکه در زمان درستش ما اموزش ندیدیم باعث این امر میشه که خیلی از این واژه ها رو درست یاد نگرفته باشیم و یا بدتر اینکه در زمان درستش برای ما اتفاق نداده ، به طور ویژه ای میشه به موضوع عشق اشاره کرد. 

 این نوع بزرگ شدن جالب نبود. 

به نظر من ما هیچ وقت ذهنمون با سنمون هم قدم نبود. یا جلوتر از زمان بودیم و یا عقب تر 

من توی این جند سال اخیر چندین بار از خودم پرسیدم که یک جوان 28 ساله چطوری باید فکر کنه و یا 29 ساله و یا 30 ساله ، اما به جواب نرسیدم 

فکرشو کنید