از اخرین سری که در مورد خودم و زندگی روزمره خودم نوشتم بیشتر از یک ماه می گذره 

واقعیت اینکه که خانواده ما  از اواخر مهر تا حدود 20 آبان ماه فصل برداشت زعفرون شروع میشه و ما درگیر این کار هستیم . 

من هر ساله یک هفته مرخصی می گیرم و در  اوج برداشت برای کمک بر میگردم به تربت، اما امسال بخت با ما یار بود و عملا به جای یک هفته مرخصی دو هفته نصیب من شد . من از 5 آبان تا 18 آبان مرخصی گرفتم . البته که 5، 6 و 7 ابان که مشهد تعطیل شد و من از چهارشنبه مرخصی گرفتم تا همین 18 آبان که میشد شنبه ، 

و چه خوب این من رفتم واقعا امسال هزینه های برداشت و پاک کردن به شدت بالا بود و ما مجبور بودیم برای پاک کردن گل ها روزی رفت و برگشت حدود 700 کیلومتر رانندگی کنم .

بدی داستان این بود من مجبور بودم تنهایی این مسیر رانندگی کنم . ولی خب کاری که از من بر می اومد با شرایطی که پیش آمده همین طی کردن این مسیر بود 

صبح ها 5 صبح بیدار میشدم و تا 11 12 شب برنمیگشتم خونه 

تقریبا ده 12 شب کار من همین بود و روزهای آخر دیگه من فقط سمت ظهر می رفتم سر زمین و گلها رو بار می کردم و راه می افتادم 

توی این مدت برداشت هم بارش بارون داشتیم و یخ زدگی ، که هر دو اینها در عمل ضرر خالص برای زعفرون  هست . 

به هر حال  خدا رو شکر برای تمام داده ها و نداده هاش 

 

از هفته قبل زندگی من به روال قبلی برگشته اما میشه این طور گفت در چند روز اول هفته به شدت خسته بودم و از طرفی کلی کارهام عقب افتاده بود که هنوز هم از فشارش کم نشده اما خب نرم نرمک میشه همون سیستم قبلی